رضایت به الوهیت پروردگار و رسالت رسول (ص)
Article Image
رضایت به الوهیت پروردگار و رسالت رسول (ص)
رسول الله (ص) میفرماید: «مَنْ قَال حِینَ یَسمَعُ النِّداءَ: رَضِیتُ بِالله ربّاً و بالإسلامِ دیناً و بمحمّدٍ رَسولاً غُفِرتْ لَهُ ذُنُوبُهُ». «کسی که اذان را بشنود و بگوید: از الله به عنوان رب و از اسلام به عنوان دین و از محمد به عنوان پیامبر راضی هستم، گناهانش آمرزیده میشود».
مدار مقامات دین پیرامون این حدیث است، زیرا رضایت از ربوبیت و الوهیت پروردگار، رضایت از پیامبر و پیروی از او و نیز رضایت از اسلام و تسلیم شدن در برابر آن را شامل میشود. این موارد در هر بندهای وجود داشته باشند، صدیق واقعی به شمار میرود. گفتن این موارد بر زبان آسان است اما در هنگام امتحان عملی از سختترین امور به شمار میروند، به ویژه اگر موردی پیش آید که با امیال و خواستههای نفسانی مخالف باشد، از جمله: آشکار شدن این مطلب که رضایی که از آن سخن میگوید: تنها بر سر زبان اوست و از احوال درونی او نمیباشد.
ـ رضا به الوهیت پروردگار، در بردارندهی امور زیر است: مختص نمودن محبت، خوف و رجا به پروردگار، توبه و بازگشت به سوی او، همهی امیال، خواستهها و گرایشات را رو به سوی او نمودن، همانند عاشقی که کاملاً راضی از محبوب خویش است که این متضمن پرستش او و اخلاص در آن میباشد.
ـ رضا به ربوبیت پروردگار، در بردارندهی امور زیر است: راضی بودن از تدبیر امور از جانب او، تنها بر او توکل کردن، تنها از او یاری جستن، به او اطمینان داشتن، بر او تکیه کردن و راضی بودن به هر آن چه که در حق بندهاش انجام میدهد.
اولی مستلزم رضایت و خرسندی بنده از اوامر و دستورات و دومی مستلزم رضایت از قضا و قدری است که در سرنوشت او رقم میخورد.
ـ رضا به رسالت محمد (ص)، در بردارندهی امور زیر است: بنده کاملاً مطیع و دنبالهرو او باشد به گونهای که پیامبر را مقدمتر از خود بداند، هدایت را تنها از بیانات او بجوید، داوری و حکمیت در امور و مسائل را تنها به او بسپارد و داوری کسی را بر او ترجیح ندهد، نه در مورد اسماء، صفات و افعال پروردگار و نه در مورد حقایق و مقامات ایمان و نه در مورد احکام مربوط به ظاهر و باطن خود که باید حکم و داوری هیچ کس جز پیامبر را در مورد آن نپذیرد.
ـ رضا به دین پروردگار، در بردارندهی امور زیر است: هر گاه دین چیزی بگوید، حکمی صادر کند و امر و نهی نماید، بنده باید از آن راضی باشد و در دلش هیچ ایراد و اشکالی نسبت به آن باقی نماند و تسلیم محض باشد، اگر چه با تمایلات نفسانیش یا نظرات شیخ و مراد و حزبش مخالفت باشد.
در اینجاست که همهی مردم او را تنها میگذارند و تنها غریبانی چون خودش با او همراه میشوند. پس نباید از این بابت احساس تنهایی کند، زیرا چنین چیزی عزت، همراهی با خدا و پیامبر، انس گرفتن با خداوند و نیز رضایتمندی از ربوبیت او و رسالت پیامبر و دین اسلام است.
سالک صادق هرگاه شیرینی و مزهی غربت را بچشد و نشیم جان بخشش را استشمام کند، میگوید: پروردگارا، بر احساس غربت و تنهائیم و انس و الفتم با تو بیفزای. در چنین حالاتی انس با مردم را عین تنهایی، طلب عزت از مردم را عین ذلت، هم جهت شدن با نظریات و افکار آنان را عین جهل و پایبندی به آداب و رسومشان را عین بریدن از راه رسیدن به خداوند به شمار میآورد. بنابراین بهره و نصیب خود از خالق را در برابر هیچ مخلوقی عوض نمیکند و آن را به موافقت و همگام شدن با بندگان نمیفروشد، موافقتی که تنها محرومیت را برای او به ارمغان میآورد و غایت آن محبتی است که تنها در زندگی دنیا نسبت به هم دارند، اما هنگامی که اسباب منقطع گردند و حقایق آشکار شوند و مردگان در گور خفته، بیرون آورده شوند و آن چه در سینههاست جمعآوری و رازهای پنهان آشکار شوند و بندگان جز مولا و سرور حقیقی، یاور و پشتیبانی برای خود نیابند، در آن هنگام عوامل سود و زیان و سبک و سنگین کنندهی ترازوی اعمال را به خوبی میفهمد. تنها خداوند یاری رسان است و بر او توکل میکنیم.
اما حقیقت این است که رضا به اعتبار سببش اکتسابی و به اعتبار حقیقتش موهبی میباشد پس میتواند از جهت سبب آن را اکتسابی دانست. هرگاه بنده اسباب رضا مهیا کند و درختش را بکارد، میوهی رضا میچیند، زیرا رضا قلهی توکل است و هر کس گامهایش در توکل، تسلیم و تفویض (امور را به خدا واگذار کردن) استوار گردد، بدون شک به رضا دست مییابد، اما به خاطر سختی و عدم پاسخ مثبت بسیاری از نفوس به آن، خداوند از روی رحمت و آسانگیری آن را بر بندگانش واجب نکرده است، بلکه بندگانش را به رضا تشویق میکند، اهل رضا را میستاید و رضایتمندی و خوشنودی خود را پاداش آن قرار داده است که بزرگتر و با ارزشتر از بهشت و نعمتهای آن است. هر کس از خدا راضی باشد، خداوند نیز از او راضی و خشنود است.
راضی بودن بنده از پروردگار، نتیجهی رضایت پروردگار از بندهاش میباشد. رضای بنده بین دو رضایت پروردگار قرار دارد؛ رضایتی قبل از آن، که رضایت بنده از پروردگار را ایجاب کرده و رضایتی پس از آن، که نتیجه و ثمرهی رضای بنده از پروردگارش میباشد. بنابراین رضا دروازهی بزرگ الهی، بهشت دنیا، استراحتگاه عارفان، حیات عاشقان و محبان، آسایش عابدان و نور چشم مشتاقان است. از بزرگترین اسباب دستیابی به رضا آن است که بنده پایند به چیزی باشد که خداوند از آن راضی و خشنود است بدون شک رعایت این مورد بنده را به مقام رضا میرساند.
از یحییبن معاذ پرسیدند: بنده چه هنگام به مقام رضا دست مییابد؟ گفت: هنگامی که ارتباط و معاملهی خود با خداوند را بر چهار اصل بنا نهد؛ بگوید: پروردگارا، اگر به من عطا کنی میپذیرم، اگر نعمتت را از من بازداری راضییم، اگر مرا رها کنی عبادت میکنم و اگر مرا به امری فرا بخوانی لبیک میگویم.
جُنید میگوید: رضا صحت و درستی عملی است که به قلب واصل میشود و هرگاه قلب حقیقت علم را دریابد، آن را به رضا منتهی میکند.
رضا و محبت همانند خوف و رجا نیستند؛ زیرا رضا و محبت هر دو از احوال اهل بهشتند و هر کس به آنها دست یابد در دنیا، برزخ و آخرت از او جدا نخواهند شد، اما احساس خوف و رجا از اهل بهشت برداشته میشود، زیرا هر چه را که خواستهاند به آنان داده شده و از هر چه بیم داشتهاند، امان یافتهاند. اگر چه بهشتیان دائماً به کرم و لطف پروردگار امیدوارند، اما رجا و امید آنان آمیخته با شک نیست، بلکه همراه با یقین به وعدهی صادقانهی پروردگار محبوب و تواناست. پس رجای بندگان در بهشت با رجای آنان در دنیا بسیار متفاوت است.
منبع: ترجمهی تهذیب مدارج السالکین/ مؤلف: امام ابن القیم الجوزیه/ مترجم: محمد حسین احمدیتبار/ نشر آراس

